فردا اولین امتحانمه و نصف شبی دارم مدل لباس عروس نگاه میکنم چستر میگه کاش یکم استرس داشتی ، فقط یکم
چند ماه دیگه قراره لباس عروس بپوشم و بریم آتلیه و باغ و اینا و من خیلی خوشحالم *-* امیدوارم با برنامه ریزی همه چی همون طوری بشه که تو تصوراتمه .
از اتفاقات دیروز و فوت سلیمانی ترس از جنگش خوابو ازم گرفت و برام کلی فکر باقی گذاشت ، فکر به آیندمون ، زندگیمون ، بچه هامون .
امیدوارم هیچ وقت جنگ نشه و همیشه جهان توی صلح باشه .
داره برف میاد و امیدوارم که فردا امتحانم لغو بشه چرا که خیلی درس نخوندم .
خودمو دوس دارم و چستر و بیشتر .
راستش دو سه روزه همش حس میکنم زشتم ، نمیدونم این دیگه چه بیماریه به جونم افتاده ولی همش حس میکنم زشتم ، چسترم همش میگه زشت ع و من خیلیم خوشگلم . نمیدونم ولی حس زشت بودن خیلی حس بدیه .
دوستون دارم
برام دعا کنید امتحانمو خوب بدم فردا ، البته بیشتر دعا کنید برف سنگین بیاد و لغو بشه . هر چند به قول مامان چستر دادنی رو باید داد
صبتون بخیر
راستی یادم رفت بگم خیلی برای حیوونایی که توی آتیش این چند روز استرالیا سوختن ناراحتم ، خیلی خیلی زیاد :((
و ی چیز دیگه اینکه ی دوست پیدا کردم :)))) بیشتر اون منو پیدا کرده البته . اسمش کیمیاست :)))))
درباره این سایت